برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 0
برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 58
یه جلسه ی بامزه داشتیم با مدیریت و مباحث جالبی مطرح شد. خوب بود.
از نیروهای مسلح دارن میان بازدید. داریم آماده میشیم... فراخوان دادیم سربازامون از اقصا نقاط شهرهای زیرمجموعه تشریف بیارن. همکارم میگم همه به جز فلانی، میگم چرا، میگه چون موهاش زیادی بلنده، به ما گیر میدن بابت موهاش! می خندیم... :))
سردمه. دلم میخواد برم کنار یه بخاری، یه پتو هم بندازم روم و بگیرم بخوابم. اما، از قضا امروز باید تا شب اداره بمونم.
خب، فعلا....
آرزو...برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 39
برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 40
حالم خوب نیست. بی قرار و ناراحت و عصبی ام. چیکار کنم حالم بهتر شه؟
باید برم خونه.... ولی نمیتونم.... نه زودتر از ساعت دوازده....
هر چند فکر کنم خونه هم همین آش و همین کاسه ست اما، اعصاب تحمل اداره رو ندارم امروز....
آرزو...
برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 36
برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 41
برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 47
دیروز تولد دخی بود. روز عشق... به هفده سالگی وارد شد و روز پر هیجان شلوغ و قشنگی داشتیم. خداروشکر. عالی بود...
امروز اداره ام.
و چه روز شلوغیه...
داشتم فکر میکردم. به اینکه بعضی مواقع من خیلی سنگدل و بی عاطفه و بی احساسم. خودمم بابت این بعضی مواقع خیلی ناراحتم اما چاره ی دیگه ای ندارم...
آرزو...
برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 44
برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 30
برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 57