آرزو

ساخت وبلاگ

هوا نارنجی تیره ست. رنگ پوست پرتقال، تیره تر. سررررددددد، طوفانی. تموم اتاقا پر از خاک شده. نفس میکشی خاک تنفس میکنی. همه لوله ها یخ بسته مال ما هنوز کمی آب میاره، همسایه اومد از خونه ما آب برد. موتور ماشین یخ زده. تا شب گرم‌ترین دما صفر هست اونوقت دوباره منفی میشه و به نظرم دیگه نباید امیدی به موتور ماشین داشته باشیم. قرار بود امروز برم برای روز مادر برای مامان خرید کنم. ولی با این هوا پرنده توکوچه خیابون پر نمیزنه. امروز تعطیل عمومی اعلام کرده خدا. به خاطر وحشی بازی های باد....خداجون، یه افسار نمی‌زنی به این باد؟ خودت گفتی اینجوری باشه؟ آها، حله عاقا حله... راحت باشین.دخی میگه ما باید از اینجا بریم. مامان، من اینجا نمیمونم. میرم شهرستان و بعد شما هم به خاطر مهدیه جون مجبور میشین بیایین شهرستان. میگم نمی‌آییم.... لب و لوچه ش آویزون میشه...من ناهار آش رشته پختم برای خودم و دخی و شازده پسر. برای همسری آبگوشت مورد علاقه ش رو بار گذاشتم. آرزو...ادامه مطلب
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 0 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 21:08

حداقل اندازه ی یک هفته ی دیگه که بکوب اطلاعات ثبت کنم کار دارم اما، دلم نمیخواد کار کنم. الانا دلم میخواد خودکار بردارم و روی این کاغذ باطله ها نقاشی بکشم. حالا البته طراحیم که خوب نیست ولی همونی که ب آرزو...ادامه مطلب
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:00

یه جلسه ی بامزه داشتیم با مدیریت و مباحث جالبی مطرح شد. خوب بود.

از نیروهای مسلح دارن میان بازدید. داریم آماده میشیم... فراخوان دادیم سربازامون از اقصا نقاط شهرهای زیرمجموعه تشریف بیارن. همکارم میگم همه به جز فلانی، میگم چرا، میگه چون موهاش زیادی بلنده، به ما گیر میدن بابت موهاش! می خندیم... :)) 

سردمه. دلم میخواد برم کنار یه بخاری، یه پتو هم بندازم روم و بگیرم بخوابم. اما، از قضا امروز باید تا شب اداره بمونم. 

خب، فعلا....

آرزو...
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 39 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:00

امروز از اون روزاییه که بسیار عصبانی و ناراحت و از دنده ی چپ برخاسته هستم. منتظرم تا همکارا یا مراجعین چپ نگام کنن تا چش و چالشون رو دربیارم و بزنم له و لورده شون کنم. خیلی خشن و بی اعصابم امروز و خود آرزو...ادامه مطلب
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:00

حالم خوب نیست. بی قرار و ناراحت و عصبی ام. چیکار کنم حالم بهتر شه؟

باید برم خونه.... ولی نمیتونم.... نه زودتر از ساعت دوازده.... 

هر چند فکر کنم خونه هم همین آش و همین کاسه ست اما، اعصاب تحمل اداره رو ندارم امروز....

 

آرزو...
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:00

برای اینکه همه چیز در این روز فرخنده و مبارک کامل باشه حتما باید چشمم به جمال ایشون هم روشن میشد. ایشون کیه؟ ایشون مادر دو دکترای فلان رشته ست که برای دکترای اولی دلمون رو خون کرد و یک مصیبت عظمایی با آرزو...ادامه مطلب
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:00

مدت مدیدیه که من سخت مشغول انجام کارای اضافه ای هستم که حالا نمیشه بگم. به خاطرشم اغلب مجبورم تا شب بمونم اداره. از اضافه کاری هم که خبری نیست و قرار نیست مبلغی بهمون پرداخت بشه. خب، مدیرمون در نهایت آرزو...ادامه مطلب
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:00

دیروز تولد دخی بود. روز عشق... به هفده سالگی وارد شد و روز پر هیجان شلوغ و قشنگی داشتیم. خداروشکر. عالی بود... 

امروز اداره ام. 

و چه روز شلوغیه... 

داشتم فکر میکردم. به اینکه بعضی مواقع من خیلی سنگدل و بی عاطفه و بی احساسم. خودمم بابت این بعضی مواقع خیلی ناراحتم اما چاره ی دیگه ای ندارم...  

 

آرزو...
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:00

 امروز که از خواب بیدار شدم، بعد از نماز، که مشغول آماده کردن صبحانه بودم، موقعی که شیر رو ریختم توی شیرجوش و گذاشتم روی اجاق گاز تا گرم شه، و وقتی خودم کنار بخاری ایستاده بودم، وقتی رفتم بالای سر دخی آرزو...ادامه مطلب
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 10:00

عینکم دو هفته پیش شکست. چهارشنبه هفته پیش برای تعمیر دادمش عینک فروشی،  اونقدر عجله داشتم که یادم رفت کارت عینک فروشی رو بگیرم. حالا فراموش کردم کدوم عینک فروشی بوده. هیچ رسیدی هم ندارم. اگه بشه عصری برم یکی یکی عینک فروشیا رو بگردم ببینم کجا به چشمم آشناست عینکمو پس بگیرم!  . . .چیه؟ اینجوری نگا میکنین! تا ح آرزو...ادامه مطلب
ما را در سایت آرزو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeytoon122 بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:35